احساس

فقط با یک حرف زدن تیر صدایش آنچنان قلبم را شکافت 

 که اگر آن قلب را زیر خروارها خاک مدفون سازند 

 باز به عشق او قطره خونی از قلبم خواهد چکید 

از من مپرس که چرا زانوی عم بغل دارم و شعر اندوه 

می سرایم از چهره ام هویداست 

در درونم چه می گذرد آری دل دادن به دلدار سهل است 

اما دل گردد چون کاه 

اینک دست به دعا برداشته و برایش از صمیم قلب آرزو کامیابی می نمایم 

دوست دارم زمانی که جان می سپارم جامی سیاه  

همراه با شاخه گلی سرخ بر مزارم آیی  

و فقط قطره اشکی بر قبرم بریزی و آن قطره اشک آنقدر سوزان باشد که سنگ قبرم را شکافته و به قلبم رسد 

وآن را برای یک لحظه آن هم یک لحظه کوتاه به طپش در آورده و عشق مرده را در آن زنده کند 

 

(عاشقان دیوانه اند و خود نمی دانند چرا)  

  

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد