دوری...تنهایی

 خیلی وقته که دیگه واسه با تو بودن وقت ندارم  

خیلی وقته که دیگه واسه پرواز باهات آسمونی ندارم 

خیلی وقت میشه که دیگه حرفی واسه گفتن ندارم  

مثل خیلی چیزا بودنت شده برام 

آره معمولی شده دوست داشتن چشات 

دیگه اون حس رو ندارم اون حسی که باید من بمیرم برات 

خیلی وقته که دیگه ندیدمت   نشنیدمت نخوندمت 

خیلی وقته که دیگه واسه با تو بودن یعنی مردن وقت ندارم 

 وقتی واسه دوباره مردن تو چشات من ندارم  

خیلی وقته که دیگه تو آسمون شب ندارم 

ستاره ها ماله تو بودن شب دلیل ماه بود دیگه من واسه شب وقت ندارم 

خیلی وقته که دیگه واسه با تو بودن وقت ندارم 

 

احساس پرواز

عاشقی می خواست به سفر برود. روزها و ماه ها و سال ها بود که 

 

 چمدان می بست. هی هفته ها را تا می کرد و توی چمدان می  

 

گذاشت. هی ماه ها را مرتب می کرد و روی هم می چید وهی سال  

 

ها را جمع می کرد و به چمدانش اضافه می کرد.او هر روز توی جیب  

 

های چمدانش شنبه و یکشنبه می ریخت و چه قرن هایی را که ته ته  

 

چمدانش جا داده بود...


و سال ها بود که خدا تماشایش می کرد و لبخند می زد و چیزی نمی  

 

گفت. اما سرانجام روزی خدا به او گفت: عزیز عاشق، فکر نمی کنی  

 

سفرت دارد دیر می شود؟ چمدانت زیادی سنگین است. با این همه  

 

سال و قرن و این همه ماه و هفته چه می خواهی بکنی؟عاشق  

 

گفت : خدایا! عشق، سفری دور و دراز است. من به همه این ماه ها و  

 

هفته ها احتیاج دارم. به همه این سال ها و قرن ها، زیرا هر قدر که  

 

عاشقی کنم، باز هم کم است...


خدا گفت : اما عاشقی، سبکی است. عاشقی، سفر ثانیه است. نه  

 

درنگ قرن ها و سال ها.بلند شو و برو و هیچ چیز با خودت نبر، جز  

 

همین  ثانیه که من به تو می دهم. عاشق گفت : چیزی با خود نمی  

 

برم، باشد. نه قرنی و نه سالی و نه ماه و هفته ای را...


اما خدایا ! هر عاشقی به کسی محتاج است. به کسی که همراهی  

 

اش کند. به کسی که پا به پایش بیاید. به کسی که اسمش معشوق  

 

است. خدا گفت : نه ؛ نه کسی و نه چیزی. "هیچ چیز" توشه توست و  

 

"هیچ کس" معشوق تو، درسفری که که نامش عشق است. و آنگاه  

 

خدا چمدان سنگین عاشق را از او گرفت و راهی اش کرد. عاشق راه  

 

افتاد و سبک بود و هیچ چیز نداشت. جز چند ثانیه که خدا به او داده  

 

بود...


عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ کس را نداشت...


       جز خدا که همیشه با او بود.